نتایج جستجو برای عبارت :

اتمسفرِ حضورش

دیدین یه آدمی میاد توی زندگیتون و از حضورش واقعا لذت میبرین دوسش دارین بعد یکبارا میفهمین وقتی کنارشین کارهایی میکنید که از پایه غلط اند   اون لحظه متوجه نمی شین بعدش میبامین که قابل جبران نیست من یه دختر دایی دارم دقیقا همینه خانوادم خیلی تلاش میکنند از من دورش کنن ولی تا الان فایده نداشته و اینبار با حضورش کاری کردم که حدود دا میلیون بهم ضرر زده و بدجور دارم میسوزم ولی مداگ میگم حقت بود باید این بلا سرت میومد تا حکمت دوری ازش رو اینبار بفه
یخده مدیری تو پس زمینه:









متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.







این نوشابه سپرایت رو بزن به سلامتیه همــــه شب جمعه های مظلومانه‌مون :))حوصله فیلم دیدن هم ندارم امشب
اینستا و تلگرام و..
یه همکار داشتیم خیلی حضورش احساس می شد..همیشه توی آبدارخونه یه قابلمه روی بار داشت و بقیه رو مهمون می کرد شده با دو تا سیب زمینی آب پز...نزدیک شب یلدا تخمه و آجیل می فروخت ...سیب زمینی و پیاز می فروخت...حضورش فعال بود
با حضور فعالش سر از کاری که عرف زیاد خوشش نمیاد در آورده بود! رفته بود و زن دوم گرفته بود...اما هر چی در می آورد یا خرج زن اول می کرد یا خرج زن دوم یا باجناغ یا برادر زن یا بچه باجناغ ..... خودشم که بچه دار نشده بود!  با تمام زحمتهایی که می ک
طی آخرین تفال‌هایی که به دیوان حافظ زدم، به این نتیجه رسیدم که احتمالا اون آدمی که حافظ قبلا مژده‌ی حضورش در زندگیم رو می‌داد و اطمینان می‌داد که به زودی سر و کله‌ش پیدا میشه، بر اثر کرونا خواهد مرد!
چون تازگی‌ها حافظ فقط بحث رو عوض می‌کنه و راجع به این که باید خدا رو عبادت کنم و خلق نیکو داشته باشم حرف می‌زنه :|
+ عیدتون مبارک:)
به سر تا پای زندگیم که نگاه می کنم می بینم اوضاع خیلی خرابه ، خدا توی زندگیِ من هست خوبم هست و هر روز و هر روز لطفش در حقّم بیشتر می شه امّا چرا من احساسش نمی کنم ؟ چرا براش وقت نمی ذارم ؟ چرا باهاش حرف نمی زنم ؟ چرا بخاطرش کاری نمی کنم ؟
همین سوالا تنم رو می لرزونه و به طبلِ تو خالی بودن خودم پی می برم ، همش حرف همش ادّعا پس کی قراره با خدا دوست باشی و حضورش رو توی زندگیت هر روز و هر روز بیشتر احساس کنی ؟
گفت خانوم سروری شما
و بعد زد روی سینه ش 
گفت جاتون اینجاست.
این دختر بزرگترین انگیزه ی من هست برای ادامه دادن وقت خستگی و دلتنگی...یه امید بینهایت که نمیدونه چقدر حضورش باعث میشه سختی های دنیا رو ساده تر تاب بیارم. بدون شک اگر نبود کم میاوردم و از پا می افتادم. در زندگی من یک عطیه الهی محسوب میشه؛ مثل میوه هایی که خداوند برای مریم مقدس میفرستاد.
کسی که رنگ خدا بگیره، با صداش، حرفاش، حضورش و اثرش فقط و فقط اطمینان و امنیت رو به اطرافش میده .. یه جوری میشه که آدم کنار این بنده ها دوست داره بیشتر و بیشتر به خدا نزدیک بشه .. این همون بزرگترین لذت این دنیاست .. بهشت های کوچیکی که خدا روی زمین گذاشته .. هر جا که یه بنده خوب خدا باشه، هر جا که کسی باشه وصل به خدا اونجا برکت داره، بلا هم دچار بشی، باز رضایت داری و اطمینان ..
 
بنده های خوب خدا نه می ترسن و نه غمگین می شن .. 
داشتم با خودم فکر میکردم که باید دوباره شروع کنم حتی اگه قصد داشته باشم تنهایی این مسیر زندگیمو به پیش برم و کنجکاویمو نادیده بگیرم و برای همیشه چشامو روی اون سوال ذهنیم ببندم...
هم این که به شدت، نیاز به ثبات و آرامش داشت تو وجودم شعله می کشید تا اون طوفان ذهنی و خستگی جسمی و ناراحتی روحیمو کنار بزنه!
ولی اون کنجکاوی مسخره، با اشتباه من و یادآوری‌های مجدد حضورش، بازم نمیذاشت اون آرامش رو به طور کامل به خودم و زندگیم تزریق کنم... اما هنوز شهامت
مادر را باید قاب کنی و در امن‌ترین کنج دلت روی طاقچه بگذاری
مادر اگر فقط مادرت باشد که جای خود، وای به روزی که همه کس ات مادرت باشد 
وای به روزی که مادرت مادرش را از دست داده باشد و تو بخواهی برایش مادری کنی 
وای به روزی که رفیق و همدم و یار روزهای سختت شود 
اونوقت باید توی حساب زندگیت پس‌اندازش کنی چون حضورش بدجوری پررنگه و اگر یه خار به پاس فرو بره میخوای دنیا نباشه 
امیدوارم به پای هیچ مادری حتی خار هم نره 
سلامتی همه مادرها که موجودات عجی
در دیدار دست اندرکاران کنگره ۲۰۰۰ شهید استان بوشهر که دوشنبه ۲۳ دی ۹۸ برگزار شده بود صبح امروز در بوشهر منتشر شد: کسی از دوستان ما میگفت اگر شهید نادر مهدوی متعلّق به کمونیست ها بود، یک چگوارا از او درست میکردند؛ یک چهر ه بین المللی مبارز. حضورش در منطقه خلیج فارس، آن درگیری اش با آمریکایی ها، بعد هم دستگیری و شکنجه و شهادتش/ رئیسعلی دلواری، آدم به این عظمت، آدم کمی که نیست، در بین نسل جوان ما چند درصد او را میشناسند؟ چند درصد اسم او را شنیده
زهرا: 
هوالجابر
سلام اهالی جابر تقریبامیتوانم بگویم نصف اجراهاراهمراهتان بودم.جاهای زیادی رفتیم وهربارشهیدجابریجوربودبرام هرسفردریایی ازدرس بود.وقتی ازپله های سن بالامی رفتم جابرکه میامددوست داشتم زمان متوقف بشود.حضورش من را میبردبه یک دنیای دیگرجداازهرگونه تعلق ومادیات،چه وقتی خودم روی صحنه می رفتم چه وقتی تماشا میکردم.اماهمه ی سفرهابه کنار.....مشهد❤️درقالب کلمات نمی گنجد.وااااقعااااحالاکه برگشتم انگاررویابود.
ادامه مطلب
هر چقدر که می‌توانی صبور باشآرام و صبور...نه اینکه غصه‌ها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم...!
"صبور باش" یعنی:آنقدر فیــتیله‌ی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورشتمام دلت را روشن کند...تمام دلت را به امید فردا که نه،به امنیت همین لحظهبه شیرینی همین الانروشنِ روشن کند...بگذار گریه‌هایت که تمام شد،آفتاب مهربانی‌اش بتابد به گوشه گوشه‌ی دل و جانت...
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و
فقط به ما بگن هر نماینده‌ای چند ساعت توی مجلس حضور داشته؟ البته می‌دونین که خوابیدن، ورزش‌کردن، وررفتن باگوشی و ... حضور حساب نمیشه و نه‌تنها حقوق‌شون، حق‌شون نیس؛ بلکه ان‌شاء‌الله رای‌های مردم تو گلوشون گیر کنه.
خلاصه بگن چقدر روی صندلی نشستن تا ما بدونیم قرار چه‌کسی رو بفرستیم بره مجلس بخوابه و اکثر رای‌ها رو ممتنع بده.رای ممتنع رو که گلدون‌های روی میز هم می‌تونه بده، تازه حضورش هم بیشتر از خیلی از نماینده‌ها است و با کمترین هزین
جای دنجی بود و هم صحبت خوبی
لیوان چای را بر میداشتم با چند عدد قند همراه خیالی مشتاق با گامهایی آرام میرفتم و کنارش مینشستم. حس میکردم! به ندرت میان صحبت هایم بر میگشت و خیره نگاهم میکرد بین خودمان بماند نگاهش عجب میچسبید من تماما خریدارش بودم. سهم من از او حضورش و سهم او از من یک لیوان چای!
گاهی سخت بیتاب میشدم آرام سر فرا گوشش می آوردم که شاید نجوایم، سکوت دلنشینش را به لبخند همچون عسلش مزین کند واقعا معرکه میشد! آخرین بار کنار پله دیدمش. اما
به قول شاعــر عشـق در هر لحظـه همــراه آدم است؛حالاعشـق بـه هـر چیـزی میخواهـد باشـد،آدم یا گل و گیاه.ریشـه در جـان ما میکند وتمام وجود مارا مملو از احسـاس و امید مـی کنـد.دم بـه دم در هـرلباسـی رخ نمــود،راست میگویند؛درتمام رنگ هـا و کوچه پس کوچـه های شهر می توان چیزی را که دنبالش هستـی و به یادش هستی دریابی و آن را حـس کنـی .نیازی نیست در کنـارت باشـد با جسم به این بزرگـی حضـور داشتـه باشـد تا متوجه بشوی؛همـین کـه در دلت اعلام حضورش را می
غروب جمعه دلهاغمگساراست/بدونش سختی وعصرفشار است/جهان درانتظار یوسف حق/عدالت باظهورش آشکار است/نویدش داده اند آل پیمبر/زسوی حق همان زلف نگاراست/رودسختی ودشمن روز موعود/حضورش درجهان فصل بهاراست/به هرجمعه برایش گریه کردیم/نگریاران مولا بیشماراست/شکست دشمنان بااو مهیاست/به دنیا حضرت اوتک سواراست/ولایت بهراو سردار دارد/کنون عالم برایش انتظاراست/
محله ای از کثرت دزدی ورد زبان بود 
و همگی دزد محله را می شناختند . دزد بیچاره گر چه می دانست از چه کسی باید دزدی کند مرام و معرفتی بر هم محله هایش  هم می داشت و تنها از ماشینی دزدی می کرد که پلاک شهرستان می بود . 
شبی دست رفاقت و دوستی با دزد مانع دزدی شدن شد و مبلقی به رضایت دزد تقدیم حضورش شد 
او بسیار از این حرکت خرسند بود و هر گاه ملاقات حضور بر می خورد لبخندی بر لبانش نقش می بست و دیگر ان محله از هر نوع دزدی بیمه گشت .
گر چه با مشکلاتی که عنوان
هرسال ،۲۷تیرتکرار میشود و من سال پیش تکرار نمی‌شود
اتفاقاً از این تغییرات بسیار راضی ام...
هنوز زود رنجم ولی کمی از شدتش کاسته شده
هنوز عاشقش هستم و خیلی به شدتش اضافه شده
این سالهای اخیر با حضورش خیلی تغییر کردم و به سختی خیلی چیزها را متفاوت دیدم چون اصلا انسان انعطاف پذیری نیستم 
مهمترین چیزی که به من ثابت شد این بود که اگر چیزی که برنامه ریزی کردی و برایش در خیالت نقشه کشیدی اتفاق نیفتاد،آسمان به زمین نمی آید و حتما چیز بهتری در راه است
ش
امروز مثل چی به خاطر دیروز پشیمون بودم... از خدا شرمندم....دیروز با وجود اینکه حضورش رو توی تک تک لحظاتم احساس کردم اما وقتی رسیدم خوابگاه کارهایی کردم که اصلا دلم نمیخواد به یاد بیارم.
امروز هم دیر رسیدم سر کلاس و بچه ها در پیرامون ازدواج مدرن و سنتی مباحثه داشتن
من به هیچکدوم از این دو شیوه اعتقادی ندارم بلکه شیوه ی خودم رو برای زمانی که احیانا خواستم ازدواج کنم می پسندم اونم تلفیقی از این دوتاست یه ازدواج عاقلانه بعدا عاشقانه
امروز کلا عمو
اولین بار در فیلم نگهبانان کهکشان 1 بود که شخصیت هاوارد اردکه از دنیایی کامیک بوک مارول به دنیایی سینمایی مارول راه پیدا کرد و بعد از آن هیچ حضوری نداشت تا اینکه یکی از کاربران وبسایت رددیت حضورش را در فیلم انتقام جویان: پایان بازی شکار کرد.
ادامه مطلب
در ادامه پست قبل بگم که امروز غروب حرکت کردیم. همراهانم یه زوج بسیار دوست داشتنی بودن. بعد از پایان مراسم، تو جاده دنبال پیدا کردن رستوران بودیم که یهو یه ماشین سنگین (ما فقط صدای بوقشو شنیدیم و چراغاشو دیدیم) از پشت سر چیزی نمونده بود که بخوره به ما! و فقط خدا رحم کرد و به خیر گذشت. خیلی ترسیدیم.
آخرشب که رسیدم خونه، رفتم تو حیاط رو تخت نشستم و به آسمون خیره شدم و در آرامش شب، هوای خنک رو نفس کشیدم و عمیقا تو ذهنم خدا رو در آغوش گرفتم.
وقتایی که ی
گاهی حین کار با لپ‌تاپ، وقتی توی خانه تنها وسط حال دراز کشیده‌ام، ناگهان به جن یا عزرائیل پشت سرم فکر می‌کنم و قلبم تند می‌زند. یک ثانیه چشمم را به مقابل می‌دوزم و فکر می‌کنم و وقتی خطر حضورش را کاملا درک کردم، سه ثانیه مهلت دارم بلند شوم و خودم را به نزدیک ترین دیوار برسانم. به آن تکیه بزنم و لپ‌تاپ را بگذارم روی پا، نگاهی به اطرافم کنم و دوباره زل بزنم به لپ‌تاپ و نفسی عمیق بکشم که این بار هم خطر رفع شد.
.
الصاقیه: هرچه فاصله با دیوار کمتر
سلام
جمعه هفته پیش رفت پاریس! برای یک سفر کاری که می بایست چند روزی در چند شهر مختلف اروپایی برود..
دروغ چرا خیلی دلم برایش تنگ شده.. رئز قبل از سفرش همو دیدیم و کلی خوش گذشت .. قبلا گفته بود که فقط کیک شکلاتی بی بی رو دوست داره و اینکه روزنامه روزی که متولد شده بود را قاب کردم به همراه کیک رفتم پیشش! چون برایش تولد نگرفته بودم خیلی خوشحال شد و خوشش امد و بالطبع من هم کلی ذوق کردم از روزی که رفته کم و بیش در تلگرام با هم صحبت میکنیم و اینکه واقعا رفت
درمحفل قرآن تدبرکن فراوان/ماه مبارک شدبهاری کل قرآن/آیات نورانی آن آرامش دل/باشد کتاب زندگانی برمسلمان/قرآن کتاب رهنمایی وبصیرت/یاریگر دین و ولایت جان جانان/وقت سحر آوای رحمان دلنشین است/تاثیرزیبایی دهد برجان انسان/افطارهم آغاز شادی وشعفهاست/مملوکند جان بشراز دین وایمان/قرآن وحیدرکفو هم در روزگارند/گنج ولایت منتشراز سوی رحمان/باهرنمازو روزه قرآن سرفرازی است/هرمشکلی درپرتوآن گشته آسان/ازبهرمهدی وظهورش مژده دارد/باآن حضورش میشود دنیاگ
پیش از آنکه چشم ها مرزی برای حضور «او» پیدا کنند،
وقتی «او» با کلام و قلم خود تصویر می شد،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که جانی در جانش می دمید. 
گرمی روشن پرتوهای «او» به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های «او» بود.
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین «او» پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گردیدن. 
از در که بیرون می زد و راهی می شد «او» ضرب
بسم الله الرحمن الرحیم
سرباز 13 ساله امام زمان
شهیده راضیه کشاورز در دفترچه خاطراتش چنین نوشته است: "می توان طوری زندگی کرد که خدا و امام زمان (عج) از انسان راضی باشند ،کاشکی هیچ وقت حضور آقا رو ندیده نگیریم و از حضورش غائب نشیم چرا که غیبت ازماست و حضور او همیشگی است- انت فی قلبی یا اباصالح"
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
سرباز 16ساله امام زمان
شهیده راضیه کشاورز در دفترچه خاطراتش چنین نوشته است: "می توان طوری زندگی کرد که خدا و امام زمان (عج) از انسان راضی باشند ،کاشکی هیچ وقت حضور آقا رو ندیده نگیریم و از حضورش غائب نشیم چرا که غیبت ازماست و حضور او همیشگی است- انت فی قلبی یا اباصالح"
ادامه مطلب
آخرش یک نفر از راه می رسد که بودنش ؛
جبرانِ تمامِ نبودن هاست ، جبرانِ تمامِ بی انصافی ها و شکستن ها ...
یکی که با جادویِ حضورش ، دنیایِ تو را متحول می کند .
جوری تو را می بیند ، که هیچ کس ندیده ، جوری تو را می شنود ، که هیچ کس نشِنیده ، و جوری روحِ خسته ی تو را از عشق و محبت ، اشباع می کند ؛ که با وجود او ، دیگر ، نه آرزویی می مانَد ، برایِ نرسیدن و نه حسرت و اندوهی برای خوردن ...
بعضی آدم ها ، خودِ معجزه اند . انگار آمده اند تا تو مزه ی خوشبختی را بچشی ، آم
محسن نامجوی عزیز
این را برای شما که نه، برای خودم مینویسم.
ممنونم برای آلبوم اخیرتان! تنها چیزی که می توانست التیام بخش روزهای بی روح و پر از تردیدم باشد، موسیقی و صدای شما بود...
من قرار است تا مدت های زیادی در شک و تردید و دودلی، غم و اندوه و نفرین باقی بمانم اما حداقل قدم هایی که هرروز برای رسیدن به مقصد بر می دارم محکم تر است و پرامید. امید به چیزی که نمی دانم چیست. که تنها هست و حضورش پس از این همه ناامیدی خوشایند. گو دلیلش ناپیدا... 
آلبوم اخ
خدازکارشهیدان خودش خبردارد/همیشه شورشهادت چقدراثردارد/عروج بنده مومن شکوه ایثارش/شهید عاشق مولانشان وپردارد/به عشق آل محمدزجان گذرکرده/صفای وصل الهی رخ دگردارد/زند به سینه دشمن زتیرثارالله/زهرچه دشمن وشیطان نگرحذردارد/برای راه ولایت همیشه آماده است/برای یاری ایشان چقدرنفردارد/نگرکه عشق خمینی صفای ایمان شد/نثاردین محمد زخون ظفردارد/شهیدراه خدایی جهانی ازالگوست/برای شیعه حیدر به دل ثمردارد/ظهور یوسف زهرازاو شود برپا/دعابرای حضورش نگر
بشار رسن هافبک عراقی پرسپولیس که در پایان دومین فصل حضورش در این تیم، سرنوشت نامعلومی برای ادامه همکاری دارد، از روند مثبت مذاکرات برای تمدید قرارداد خبر داده است.

هافبک ملی‌پوش پرسپولیس که علیرغم تمدید قرارداد در اواسط نیم فصل به دلیل عدم اجرایی شدن مفاد مالی آن، سرنوشت نامعلومی با سرخپوشان داشت، دقایقی پیش در گفتگوی لایواینستاگرامی خود با هواداران این تیم تایید کرد مذاکرات بین طرفین به شکل مثبت پیش رفته و طی فردا یا پس فردا روند تم
کلیک کنید
 
 گابریل کالدرون به موضوع بی پاسخ از سوی پرسپولیس تبدیل شده است و در شرایطی که این مربی آرژانتینی در اولین فصل حضورش در این تیم، موفق شد با سرخ‌ها به قهرمانی نیم فصل دست یابد و حضور در نیمه نهایی جام حذفی را نیز تجربه کند، هنوز هیچ پاسخ روشنی درباره زمان بازگشت او وجود ندارد.
کالدرون پیش از ترک ایران در پایان آخرین بازی تیمش، گلایه‌های تندی را بابت عدم  احترامی که مدنظر و شایسته است را اعلام کرد و در ادامه نیز شروطی برای ادامه همک
نظر بوتراگوئنو درباره زیدان
Boutragueno's comment on Zidane

بوتراگوئنو :
زیدان ؟
کاریزما و شخصیت خاصی دارد. روحیه بی نظیری دارد و کل رئالی ها با بازگشتش هیجان زده هستند. حضورش به این جو کمک می کند و می تواند تیم را مدیریت کند
کیلور، ایسکو، بیل و مارسلو ؟
در مورد یک تیم خیلی کامل صحبت می کنیم. همه سطح فوق العاده ای داشتند. کل تیم روند خوبی داشت. سه امتیاز خیلی مهم کسب کردیم. از چهره تیم خوشحال هستیم
گودزیلا نام هیولایی عظیم الجثه است که اولین حضورش بر پرده سینماها به مجموعه فیلمهایی ژاپنی به نام « گودزیلا » در دهه 50 میلادی باز می گردد. اولین فیلم سینمایی ساخته شده براساس این شخصیت در ژاپن به فروش و محبوبیت بسیاری دست یافت و پس از آن دنباله هایی برای این مجموعه ساخته شد که تحت عناوینی همچون « گودزیلا علیه گیدورا » و مواردی مشابه، روانه سینماها شد و تا چند دهه فیلم محبوب ژاپنی ها بود.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
به حاجی گفتم:
+ حاج کاظم من این یه کارو ازت می‌خوام. من کسی رو غیر عاصف درون ذهنم ندارم، حقیقتش هم اینه اصلا به غیر اون به کسی فکر نکردم. من با عاصف هماهنگم. ضمنا جدای این مسائل ، ما سال ها در پرونده‌های مختلف داخلی و بین‌المللی با هم دیگه کار کردیم. روحیات‌مون به هم نزدیکه. فکرامون و هوش‌مون با هم نزدیکه. داشتم امروز پروندش رو می‌دیدم، نوشته بود از هفت سال گذشته تاکنون حدود سی‌صد و شصت و چهار تا عملیات و ماموریت‌
بعضی از آدم‌ها گوشواره‌های زندگی هستند؛ حضورشان لحظه‌ها را زیبا می‌کند و دیدنشان حال آدمی را خوب! امشب که در کنار دختری از دیار خودم، در حیاط خوابگاه نشسته بودیم و گپ می‌زدیم و لبخند از سر و رویمان می‌بارید، یقین داشتم که دارم با یکی از همین گوشواره‌ها ملاقات می‌کنم. خوشحالم که اینجاست و حضورش غربت لحظه‌ها را کم می‌کند. آخر چه‌چیزی بهتر از داشتن یک دوست وبلاگی که مثل خودت دختر دریا و باران و جنگل و کوهستان است؟ 
پی‌نوشت اول: آنجا که ح
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ، ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است ؟ این چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد همه ی اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به س
نیلوفر آبی که در ضمیر ناخودآگاه انسان ریشه‌ای عمیق دارد و در درون خود دنیای خدایان و انسانها را احاطه کرده با منشاء زندگی و تخیل آدمی جوش خورده‌است، بدین معنی که مبین رشته‌های جادویی و روحانی می‌باشد که نخستین آدمیان را به جهان می‌پیوندد. نخستین تصاویری که بشر از این گیاه خلق کرده بیانگر حس انتزاع گرایی اوست. از آنجائیکه این رمز ریشه در باورهای دینی- مذهبی و اسطوره‌ای دارد با گذشت زمان، تغییر آداب، عقاید و شرایط اجتماعی نه تنها حضورش کم
عیدقربان تاغدیرخم بودایام ناب/در صفای بندگی باشد طلوع انقلاب/وقت هم عهدی شیعه باامام و رهبری/مقتدای اهل عالم هست مثل آفتاب/پشت پایی زن به دنیا با تجلی خلوص/حب این دنیابرای اهل آن باشدسراب/باولایت تاشهادت درس خوب دلبری/پیروی از ولایت هست عشق بوتراب/اهل بیت مصطفی هم گشته الگویی زنور/فضل آنان مثل باران نازل اندر کتاب/درس این قرآن وعترت در ولایت محوری است/شیعه رابا عشق حیدر میرسد هردم ثواب/معرفت لازم بگردداز برای بندگان/دشمن مولا همیشه هست در
گاهی چنان از تو نا امیدم که مدام حضورت را انکار می کنم، اما گاهی چنان شگفت زده ام می  کنی که سرم را بالا  میگرم و بی درنگ  رو به آسمان لبخندی سراسر عشق می زنم ، می دانم که گاهی چه اندازه از من و کار هایم ناامید  ،خسته و دلتنگ می  شوی .
این من هستم که همیشه تنهاپناهگاه زندگی ام تو هستی ، گاهی از خودم می پرسم من چ کار میکنم چه کار میتوانم انجام بدهم ؟ برای او که آن بالا است و عاشق من است و هر کاری انجام می دهد تا من لبخند بزنم خودش گفته آن هم نه یک بار
شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» ۳۰ مرداد ماه سال 1369 در تهران دیده به جهان گشود. وی در فضای مجازی به «مجید سوزوکی» معروف است، مجید سوزوکی مدافعان حرم ماجرای جالبی دارد، از تحول یکباره تا حضورش در سوریه و سپس شهادتش که در عرض کمتر از یک ماه اتفاق می افتد از او اسطوره ملموسی برای نسل امروز ساخته.
ادامه مطلب
 
ابتدا باید بگوییم یک رابطه سالم چیست وچه ویژگی باید داشته باشد .اول اینکه ما را به خداوند نزدیک تر کند.دوم اینکه ما را به دیگران نزدیک تر کند وسوم اینکه به ما کمک کند تا به انسانی واقعی تبدیل شویم که خداوند از ما انتظار دارد .این سه ویژگی به رشد معنوی انسان اشاره دارد.از افرادمختلف پرسیده می شودکه یک انسان سالم را توصیف کنند.پاسخ ما به این صورت بیان می شود.کسی که مرا همان گونه که هستم بپذیرد .کسی که بدون توجه به عملکرد ظاهری ام دوستم داشته باش
دراگان اسکوچیچ در نخستین نشست خبری خود به‌عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در مورد چگونگی حضورش در تیم ملی، اهداف خود در این تیم و آینده‌اش روی مهمترین نیمکت فوتبال ایران مواردی را بیان کرد
دراگان اسکوچیچ، سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان در اولین نشست خبری رسمی خود در این سمت اظهار داشت: پیش از هر چیز روز مادر را تبریک می‌گویم. بدون وجود مادران هیچ‌کدام از ما نبودیم. ابتدا می‌خواهم درباره تیم ملی، برنامه‌های آن و آماده‌سازی تیم بگویم. د
 توی دوران دانشگاه یه استاد خوش پوش و خوش رنگ و لعاب جوونی داشتیم که تقریبا همه دخترا و شایدم حتی پسرای دانشگاه علاقه و توجه خاصی بهش داشتن و هرجا که میرفت موجی از توجهات و نگاه ها رو به خودش جلب میکرد.  استاد مذکور از نظر پوشش هر روز با یه مدل و رنگ جدید از کت و شلوار و کفش مارک میومد دانشگاه و خیلی هم به سر و وضع خودش اهمیت میداد اینقدر تر و تمیز بود که آدم بطور ناخودآگاه در برابرش یاد خاک روی کفش و چروک لباسش میوفتاد و آرزو میکرد اونها رو نداش
امروز رفتم برای تماشای فیلم ما همه با هم هستیموقتی فیلم رو میبینید متوجه میشید که به قصد خیلی تابلویی برای گیشه ساخته شدهاز اسم فیلم که یک شعار سیاسی مربوط به سال هشتاد و هشته گرفته تا استفاده از ستاره ها و مهم تر از همه استفاده از محمد رضا گلزار که حضورش هبچ ارتباطی با فیلم نداره به گونه ای که مهران مدیری تو سکانس پایانی به گلزار میگه حالا ما تو رو چه جوری وصل کنیم به این قضیهفیلم ساختن برای گیشه به خودی خود چیز بدی نیست ولی بهتر نبود حداقل ک
دردلم شوری بپا اندر ولای رهبر است/شوق دیدار حضورش در صفای رهبراست/اوچو خورشیدی درخشد درمیان انقلاب/پشت یاران ولایی هم دعای رهبراست/ازتبار اهل بیت ووارث برمصطفی/دردل و جانم طنین دائم صدای رهبراست/مقتدای شیعیان و وارث پیرخمین/برکت ایران فراوان ازعطای رهبر است/حضرت سیدعلی شد اسوه در روی زمین/ملت ماحرکت اوباندای رهبراست/این نمازجمعه هاشد پایگاه یاریش/چونکه مشمول عطای آن خدای رهبراست/گام دوم را ولایت بهرمامعنانمود/بازهم درمان عاشق ازشفای ره
مدتی هست پرتو های خورشید به خواب رفتند و ماه آسمان را با حضورش خوشحال خواهد کرد. درخت به دنبال پا دیگری برای رفتن است ، شنزار برای نسیم آواز می خواند و چقدر تنهاست صخره... .
برگ ها به قطره های کشیده شده باران لبخند می زنند و چقدر زمان گذشته از خوابی که لاکپشت در لاک خود آغاز کرده بود، رود مثل همیشه پیش می رود و چقدر تنهاست تپه... .
ابرهای خشمگین امشب تمام ستاره های مظلوم را بلعیده اند، اما جغد پیر بر لب لانه اش امیدوارانه خیره شده است، شلاق های آسم
 ‍ ▪️آندری تارکوفسکی
 
ــ و چاپلین کمدی است؟ نه، او چاپلین است، صاف و ساده، پدیده‌ای بی‌همتا، هرگز تکرارناشدنی. او اغراقی ناب است، و بیش از هر چیز ما را به حیرت وامی‌دارد، با حقیقتِ بازی قهرمانش در هر لحظه حضورش روی پرده. در مضحک‌ترین موقعیت، چاپلین کاملا طبیعی رفتار می‌کند، و به خاطر همین است که مفرح است. شخصیتش انگار توجهی به دنیای اغراق‌انگیز اطرافش و منطق غریبش ندارد. چاپلین چنان کلاسیک است، چنان به شخصه کامل است که گویی سیصد سال پ
روایت جذاب از زندگی سخت و پر مشقت زنان و نقش آنان در مقاومت بسیار خواندنی و تاثرانگیز است. رساندن خبر شهادت مرزوق به مادرش را، عجیب ‌ترین و سخت ‌ترین ماموریت دوران حضورش در آبادان می‌ داند. این‌ بار اگر گذارتان به آبادان افتاد به نیت مادر مرزوق به مزارش سر بزنید. این وصیت مادری است که دوست داشت پسرش را در لباس دامادی ببیند. مرزوق در آبادان غریب است. برایش برادری و خواهری کنید.

ادامه مطلب
من همیشه از سیاست تنفر داشتم و هیچوقت واردش نشدم. هیچوقت طرفدار گروه یا حزبی نبودم و موقع انتخابات شعار ندادم.اما می‌دونید، ایران در حق یه نفر بد کرده و هرچی هم بلا سرش میاد به خاطر همونه.همون آدمی که چند سال پیش اومد کاندید ریاست جمهوری شد، و هرکسی از سمت خودش یه جوری از حضورش استفادۀ ابزاری کرد. یه سریا هر عقده‌ای که در هر زمینه‌ای داشتن ریختن بیرون و به اسم اون تموم شد. یه سریا هر گند و کثافتی که تونستن زدن و کشتن و حق ضایع کردن و نهایتاً ان
آدم سالم، آدمی است که با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستیز نیست،نتیجتاً حضورش به آدم انرژى میدهبیشتر از اینکه انتقادگر باشه، مشوقه!بیشتر از اینکه منفى باشه، مثبته!بیشتر از اینکه متکبر باشه، متواضعه!بیشتر از اینکه بخواد خودنمایى کنه، دوست داره در یک فضاى اشتراکى، دیگرانو ببینه و همینطور خودش دیده بشه!با آدم سالم، شما بهترین بخش وجودتون بیرون میاد،آدم سالم زیباییهارو میبینه و به زبون میاره!آدم سالم خوش خلق هستش، مزاح و طنز خوبى دا
دانلود فیلم زندگی در شهر بزرگ
گروه فیلم : کمدی
سال تولید : 1391
کارگردان : محمدرضا آریان
بازیگران: رضا عطاران ، بهنوش بختیاری،  علی صادقی (راوی)
خلاصه داستان : ابی (رضا عطاران) نصاب ماهواره است که برای نصب ماهواره وارد خانه زن و شوهر جوانی میشود و حضورش در این خانه باعث به وجود آمدن ماجراهایی میشود…

ادامه مطلب
آلینا یاکوپووا ۶ ساله به لطف فناوری و چهره زیبایی که دارد، توانسته توجه ۲۲ هزار فالوور در اینستاگرام را به خود جلب کند. این دختر ۶ ساله اهل مسکو است و از ۴ سالگی وارد عرصه مدلینگ شده و حالا به عنوان زیباترین دختر جهان شناخته می شود.
او که با برند لباس ایتالیایی Monnalisa Kids و روسی Yudashkin kids و Gloria Jeans توانسته پول خوبی هم برای آینده اش پس انداز کند. البته به این نکته باید اشاره کرد که در چنین سنی درصد بالایی از دختر بچه ها جذابیت فراوانی دارند و نمیشود ا
پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،
آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 
پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گر
کلیک کنید
 
تیم فولاد خوزستان تمرینات خود را از روز یکشنبه در اهواز آغاز کرده است، شاگردان نکونام برای حضور قدرتمندتر در نیم‌فصل دوم تلاش می‌کنند و طبق اعلام مسئولان سازمان لیگ روز جمعه هفته آتی باید به مصاف استقلال در فولاد آره‌نا بروند که با اعتراض دو‌ باشگاه همراه بوده است.
 
تیم فولاد تاکنون دو خرید داشته است، سینا زامهران هافبک تیم پدیده که در تیم ملی امید حضور دارد و البته آیاندا پاتوسی که حضورش یک برد نقل و انتقالاتی برای فولاد خو
پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،
آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 
پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گر
به گزارش همشهری آنلاین امروز سایت «independent» انگلیس بخش جدیدی از مصاحبت های دیروز متصرف ایرلندی پرسپولیس را منتشر کرد. استوکس تو این بخش بوسیله روایت تادیب شدنش از سوی روی کین داخل زمان حضورش درون ساندرلند می پردازد. استوکس درباره این ماجرا، گفت: نصیب به دلیل تاخیر یک دقیقه ای اتوبوس آویشن را از مشت دادم. وقتی به باشگاه رسیدم، دیدم اتوبوس درهایش ودیعه شد و حرکت کرد. دیدم که درهای اتوبوس آویشن باز بود اما روی کین(سرمربی وقت) بوسیله راننده اجاز
هر کس او را می دید ناخود آگاه سرش را پایین می انداخت. عده ای هم از کنارش عبور می کردند، بدون اینکه حتی متوجه حضورش بشوند. گوشه ای نشسته بود با صورت آفتاب سوخته، دست های کار کرده و نگاهی مهربان غرق در کار خود، انگار بین او و دور و برش حفاظ نامریی کشیده بودند. این نگاه های آزار دهنده، سر و صدای خیابان و آفتاب تند مرداد ماه هیچ کدام در فضای شاد اطرافش نفوذ نمی کرد. به او که رسیدم، بی اختیار سرم را پایین انداختم، زیاد کهنه نبودند اما لایه ضخیمی از گر
دانلود فیلم زندگی در شهر بزرگ
گروه فیلم : کمدی
سال تولید : 1391
کارگردان : محمدرضا آریان
بازیگران: رضا عطاران ، بهنوش بختیاری،  علی صادقی (راوی)
خلاصه داستان : ابی (رضا عطاران) نصاب ماهواره است که برای نصب ماهواره وارد خانه زن و شوهر جوانی میشود و حضورش در این خانه باعث به وجود آمدن ماجراهایی میشود…

ادامه مطلب
کاسیاس فصل آینده فوتبال بازی نمی‌کند و وارد کادر مربی گری و مدیریت پورتو می‌شود.این دروازبان اسپانیایی چندی پیش به دلیل حمله قلبی بستری شده بود و به همین خاطر فعلا به صلاح نیست به فوتبالش ادامه دهد.زیدان در اینستاگرام : همیشه راه رو بهم نشون دادی، همیشه منصف بودی ، سخاوتمند و شجاع ، بقیه رو دوست داشتی و بقیه هم خیلی دوست داشتن ، همیشه بهت افتخار کردم و همیشه در قلبم خواهی بود.در مارکت پوگبا 102.5 میلیون یورو قیمت گذاری شده در حالی که منچستر بر
 
«بسم رب الشهداء و الصدیقین»
عند ربهم یرزقون، پاداش شهید؛ شهادت سردار قاسم سلیمانی بزرگ مرد دفاع از اسلام و تربیت شده در مکتب امام خمینی را که نام و حضورش لرزه بود بر تمامی استکبار و استبداد و مصداق دشمن ستمگر باش و یاور مظلوم را بر همه آزادیخواهان و عدالت جویان حق طلب تسلیت عرض می نمایم. شهید قاسم سلیمانی مصداق دشمن ستمگر باش و یاور مظلوم بود، روحش به بلندای نام لرزه اندازش بر مستبدان و مستکبران، شایسته تمام عیار عند ربهم یرزقون شد.
 
اعضا
آقای س مسیحی آشوری بود. چند سال با دو تا سگش کنار بلوک ما توی مینی بوس زندگی کرد. 
اوایل که اومده بود، یه حس تردیدی توی دلم نسبت بهش داشتم اما، کم‌کم رفیق شدیم و حضورش در چند قدمی خونه بهمون احساس آرامش و امنیت میداد. توی زمین خالی کنار بلوک، کلی درخت کاشت و بهشون رسید و بزرگشون کرد.
بعد از یه مدت، شهرداری و نیروی انتظامی با تلفن‌های ناشناسی که بهشون میشد، نسبت بهش حساس شدند و علیرغم تلاش ما و جر و بحث های مداوم جای مینی بوسش را تغییر داد و به ا
توی این مدت با چند پسر حرف زدم؟ با چندتاشون صمیمی شدم؟ با چندتاشون سک*س چت داشتم؟ چندبار پورن دیدم؟
خیلی...
برای چندتاشون افسوس خوردم؟
همه شون...
کامنش خیلی بام صمیمی شده، خیلی بهش وابسته شدم و خیلی خیلی بهش وابسته شدم متاسفانه.
بیشتر از دوماهه که باهم قرار گذاشتیم که بریم فلان شهر همدیگر رو ببینیم. چقدر ذوقش رو داشتم، چقدر توی ذهنم اتفاقات رو چیدم کنار هم. چقدر لذت بردم از این فکر ها.
میدانم اشتباه بود و اشتباه هست و خوب میدونم اگه تموم نکردم ب
خیلی کم دیدم توی وبلاگ یا شبکه های اجتماعی کسی بیاد و از خودش نقد کنه ، یکم درباره خصلت های بد خودش حرف بزنه ، همش در مورد این که فلانی فریبش داده یا دلش رو شکسته حرف زده می شه ، از این که بهش بی احترامی شده صحبت می شه یا تمام زمین و زمان رو می دوزه که بگه من مقصر نیستم !!
که البته در واقعیت هم همین مسئله وجود داره ؛ فقط من موندم اگر همه خوب هستن و افرادی دارن در حق این همه ظلم می کنن پس اون افراد ظالم دقیقا چه کسایی هستن ؟
متاسفانه هیچ کس نمی خواد بپ
بابا در مدت حضورش در جبهه چند بار مجروح شده بود، اما دنبال پرونده جانبازی نمی‌رفت.
◽️یکبار در خانه ترکشی از کنار بینی‌اش خارج شد. آن روز به من گفت: یک خال سیاه بالای لب و کنار بینی‌اش درآمده است. چون ناگهانی این اتفاق افتاده بود. گفتم حتماً اشتباه می‌کنی. مگر می‌شود در یک آن خال به این بزرگی دربیاید. اما بابا گفت: برو یک پنس بیاور انگار قرار است یک ترکش از بینی‌ام خارج شود. 
◽️جلوی چشم ما ترکش را درآورد و به من داد. هنوز هم آن ترکش را یادگار
زمان دور یک میدان میچرخد برمیگردد سر جای اولش. این یک فرضیه ی  درجه یک است در مورد زندگی. هر کاری که کرده ای، باز هم تکرار خواهی کرد. گفتم «فرضیه»؛ پس قطعیت ندارد. اما جالب است. حالا این را نوشتم تا حضورش را حالا در زندگی ام ببینم: کاری که باید پانزده سال پیش میکردم و دلم میخواست نکردم تا الان بنشینم و پیگیرش شوم. یادگیری یک آمادگی برای پذیرش و یک محیط فکری مساعد میخواهد. گاهی هزینه ی رسیدن به این هر دو زیاد است: شاید یک دهه از زندگی، دست و پا زدن
تیم فوتبال شهر خودرو در دومین دیدار خود در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا برابر پاختاکور ازبکستان با نتیجه سه بر صفر مغلوب پاختاکور ازبکستان شد.
شهر خودرو که اولین حضورش در لیگ قهرمانان آسیا را تجربه می‌کند امروز در دومین دیدار خود در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا به مصاف پاختاکور ازبکستان رفت. این دیدار در ورزشگاه مرکزی پاختاکور برگزار شد.
شهر خودرو که در اولین بازی خود مقابل تیم الهلال عربستان شکست خورده بود به دنبال پیروزی در این جدال ب
 
فیلم مست عشق
 
پس از این‌که حسن فتحی کارگردان سریال پر مخاطب شهرزاد اعلام کرد که قصد دارد فیلمی درباره‌ شمس تبریزی و مولانا را در کشور ترکیه بسازد همه‌ی نگاه‌ها به این فیلم سینمایی جذب شد.
اولین بازیگر انتخاب شده برای ایفای نقش در مست عشق شهاب حسینی معرفی شد که قرار است به عنوان شمس تبریزی در این فیلم حضور پیدا کند و اما انتخاب بازیگر مکمل برای ایفای نقش شخصیت مولانا کمی برای سازندگان این فیلم حاشیه‌ ساز شد.
در ابتدا فرهاد توحیدی نویسند
محمد صلاح (به عربی: محمد صلاح حامد محروس غالی) (زاده ۱۵ ژوئن ۱۹۹۲) بازیکن فوتبال تیم ملی مصر و باشگاهلیورپول می‌باشد. وی در پست‌های هافبک هجومی و حمله و وینگر راست بازی می‌کند و سابقه عضویت در تیم‌هایالمقاولون العرب،[۳] بازل،[۴][۵] چلسی،[۶][۷] فیورنتینا، رم ولیورپول را دارد. صلاح سابقه ۶۷ بازی و ۴۱ گل ملی در کارنامه دارد. محمد صلاح در بازی مقدماتی جام جهانی۲۰۱۸ با گل کردن پنالتی دقیقهٔ ۹۵ باعث صعود مصر به جام جهانی پس از ۲۸ سال شد.
با
محمد صلاح (به عربی: محمد صلاح حامد محروس غالی) (زاده ۱۵ ژوئن ۱۹۹۲) بازیکن فوتبال تیم ملی مصر و باشگاهلیورپول می‌باشد. وی در پست‌های هافبک هجومی و حملهو وینگر راست بازی می‌کند و سابقه عضویت در تیم‌هایالمقاولون العرب،[۳] بازل،[۴][۵] چلسی،[۶][۷] فیورنتینا، رم ولیورپول را دارد. صلاح سابقه ۶۷ بازی و ۴۱ گل ملی در کارنامه دارد. محمد صلاح در بازی مقدماتی جام جهانی۲۰۱۸ با گل کردن پنالتی دقیقهٔ ۹۵ باعث صعود مصر به جام جهانی پس از ۲۸ سال شد.باز
عارف را به عکاسی و فیلترهایی که ساخته می‌شناسم. مهربان است و برای دوستی ارزش قائل است. از نظر او رشت، شهری‌ست سرزنده. لنگرود را مناسب عیاشی می‌داند. عاشق این است که جمعه‌ها به چمخاله برود و فریدون فروغی گوش کند. دیشب بعد از پایانِ تورِ رشت‌گردی، حس کردم مردی جوان به من زل زده. سرم را بالا گرفتم. عارف بود! چشم‌هایم گرد و دهانم باز شد! هنسفری را از گوشم درآوردم و او را در آغوش گرفتم. همراه دو نفر از دوستانش بود. نام‌هایشان را یادم نیست، ولی یک
دیشب گوشیمو در محلی جا گذاشتم!
وقتی مطمئن شدم واقعا در اون محله خیالم راحت شد و قرار شد فردا صبح برم بگیرم.
و دیگه پروسه و ماجرا رو توضیح نمیدم و حالا بماند که برای تماس با راننده سرویس پسرک و بیدار شدن سحر اساسی به مشکل خوردم،
اما علاوه بر اینها واقعا خلاء حضورش رو مثل نبودن مستر یا حتی بیشتر حس میکردم.
بعد از خوابیدن بچه‌ها واقعا نبودنش به چشم میومد.. به ناچار مثل گذشته‌ها کنترل تلویزیون رو گرفتم دستم و چهار تا کانال عوض کردم. بعد دیدم خیلی ب
بنام خدا 
باسلام.
خوب تقریبا هر روز،در حال کار برای طراحی سایت هستم.منتها اینقدر کارها باید صورت بگیرید که نمی توان به سرعت پیش رفت،ولی تا اینجا خدا شکر خوب بوده...
مدتی بود در حال طراحی و پیشرفت CMS  بودم(CMS یعنی جایی که سازنده وارد اونجا میشه و از طریق اون پست ارسال یا حذف یا ویرایش میکنه نظرات رو مدیریت میکنه و ...) که البته به دلیل امنیتی نمی توان عکس های ان قسمت در این صفحه قرار داد..
در زمینه امار و ارقام برای سایت کارهای زیادی در حال انجام است
حاج قاسم هم رفت. به حضورش عادت کرده بودیم مثل آن داداش بزرگ معروف دعواهای کودکی ‌مان که هروقت کم می‌ آوردیم از او مایه می‌ گذاشتیم، حاج قاسم هم برگ برنده ی همیشگی بود. هروقت نتانیاهو و ترامپ گنده ‌تر از دهنشان حرف میزدند حاج قاسم را داشتیم که افسارشان را بکشد. که اگر لازم باشد «از اینهم نزدیک‌ تر شود» شاید زورش به پهبادهای فوق پیشرفته و هواپیمای مافوق صوت نمیرسید اما در چشمانش برقی و در لبخندش نیرویی بود که انگار امیدمان میداد. با هر عقید
تصور من از آینده چیزی گنگ و نامفهوم است،چیزی ترسناک و در عین حال کاملا مبهم ...
مثل این می ماند که در قایقی در میان اقیانوس نشسته باشی و سطح اقیانوس را مه گرفته باشد و تو ندانی در چند متری تو چه چیزی وجود دارد ؟؟ در این وضعیت آیا خبری از افق های دور و ملموس هست تا مسیرت را به آن سوی تنظیم کنی؟؟
هر وقت به آینده فکر می کنم سرم گیج می رود بی درنگ به سوی تخت خواب می روم و چشمهایم را می بندم و سعی می کنم فراموش کنم.
گرچه همیشه سعی می کردم خود را برای آینده
قسمت اول را بخوان قسمت 37
آذر از من دل نازک تره و با بغض سر سعیدش هم نق می زنه:
-چی چی رو آذر؟ ندیدی حال و روز هیوا رو... آخه کسی که تازه مادرش رو از دست داده بود رو باید اون طوری ول می کرد و می رفت...
منم زبون باز می کنم و به آذر برای نگفتن قضیه هشدار میدم:
-آذرجون بس کن دیگه، گذشته...
امیر مبهوت می پرسه:
-مادرش؟ هیوا مادرت چی شده؟
دوست ندارم بهش توضیحی بدم و برای بیرون رفتن از اتاق راهنمایی اش می کنم:
- به شما ربطی نداره، بفرمایید...
برای بیرون رفتن مقاو
به نام او
 
حال این روزهایم عجیب است عجیب
هم خوشحالم و هم غمگین
هم میترسم و هم نمیترسم
هم پیروزم و هم شکست خورده
حال یک پُل کابلی که چند تاری از رشته های پیوندش به پایه هاش گسسته.....
حال عکاسی که دوربین دارد و صحنه محیا و لنز مناسب ندارد....
حال پزشکی که خود بیمار است..
خسته از بودن برای نبودن هاااا
خسته از رفاقت با نارفیق
ولی خب چاره چیست؟
امسال یه چیز بزرگ بدست اوردم یه چیز بزرگم از دست دادم
امسال سال عجیبی بود
خیلی بده ادم دلتنگ دوستی بشه که خودش
 
پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،
آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 
پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گ
پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،
آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،
هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 
پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 
آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 
پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 
پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گر
از زمانی که یادم می آید دیدگاهم نسبت به مرگ، نگاهی احساسی نبوده است. قبل از مرگ بعضی از نزدیکانم، فکر می کردم در صورتی که کسی بمیرد، من هم خود به خود برایش گریه می کنم اما اولین بار موقع فوت مادربزرگم فهمیدم نمی توانم گریه کنم و فقط برای چند اشک باید تلاش زیادی کنم. بعد از آن نیز چند تا از عزیزان دیگرم را از دست دادم و هر بار نسبت به قبل سنگ دل تر و بی احساس تر می شدم. نمی دانم دلیلش چیست؟ آیا به خاطر بی احساس بودن من است یا به خاطر این که می دانم س
#صله_امام
در کتاب من لا یحضره الفقیه در باب صله امام آمده که: از امام صادق علیه السلام درباره فرموده خداى - عزّوجلّ - : مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً؛ چه کسى به خداوند وام نیکویى مى دهد، سؤال شد. آن حضرت فرمود: درباره صله امام نازل شده.

امام صادق (ع) فرمودند:
 هرکس پندارد که امام به آنچه در دست مردم هست احتیاج دارد، کافر است. جز این نیست که مردم نیازمندند که امام از ایشان بپذیرد. خدا امر فرموده که از اموال آنان صدقه و زکات بگی
بعضی از آدما فکر می کنن تهدید به نبودن و دل کندن و این صحبتا، چیزی رو توی زندگی آدم عوض می کنه. اگر شما هم جزو همون دسته از افراد هستید، باید بگم خیالتون راحت! بعد از رفتنتون، آب از آب تکون نمی خوره؛ فقط دیگران یاد می گیرن که چجوری بدون شما زندگی کنند. اگر کسی، به هر دلیلی برای مدتی از کنارتون دور می شه، موضعتون رو به یه آدم مفلوک و بدبخت تغییر ندید؛ زندگیتون رو بکنید و بدونید که اون شخص، حتمن دلیلی برای نبودنش در کنار شما داره، حتا اگر اون دلیل،
هو
 
طریق سیوم از طرق ثلاثهٔ مذکوره [ذکر و مراقبه و رابطه در سلوک الی الله‌] استفاده است از صحبت و تربیت شیخی کامل و مکمل صاحب تصرف که کارها ازو ساخته آید که به یمن توجه و اخلاص او دل از غفلت و باطن از رذائل پاک گردد و بجاذبهٔ محبت او انوار مشاهدهٔ الهی بر دل درخشیدن گیرد. در حضورش به رعایت ادب و رضای خاطر و در غیبت بنگاهداشت تصور او فیضیاب شود و فرموده اند که این امر تمام ادب است چه هیچ بی ادبی به خدا نرسد کما قال من یضیع الرب الادنی لم یصل الی ال
یکی دیگر از انواع دستگاه های تصفیه آب, آب تصفیه کن سافت واتر می باشد. این دستگاه نیز همانند دیگر مدل ها و انواع تصفیه آب وظیفه ی رساندن آب به سطح کیفیت مطلوب و ایده آل را برعهده داشته و البته به خوبی هم اینکار را انجام می دهد.همانند دیگر مدل های دستگاه تصفیه, آب تصفیه کن سافت واتر نیز در انواع مختلف به بازار عرضه شده است که هرکدام با توجه به کارایی , جنس مواد اولیه و قطعات به کار رفته در محصول قیمت متفاوتی دارد . سافت واتر به مدد قدمت طولانی حضورش
از ثبت نام کنکور پشمون شدم. به این خاطر که مطمئنم ازش نتیجه‌ای نمیگیرم و با ثبت نام(که خودش داستانی داشت) خودم رو محدود به بازه‌ای میکنم که نتیجه‌اش فشار بدیه که نه توش میشه درس خوند نه ... . داداش گفت گوشی اضافه‌ش رو برام میاره. با اون یکی داداش(که دوره) الان تلفنی حرف زدم. می‌گفت یه مقداری می‌فرسته. خیلی متوقعانه‌ست که بخوام چشمی داشته باشم. ازش شنیدم این یکی داداش موتور میخواد... لازم می‌بینم یه قدم برم عقب. بیخیال.
مهدی ۲۰آزمون ۶۰-۴۰ رو گرف
خود حسام الدین مطهری در یکی از دستینه (Handbook) های سه گانه‌اش که در مورد کتاب و کتابخوانی اند، می نویسد که کتاب بالذاته مقدس نیست. صِرف چند برگِ صحافی شده داخل یک جلدی هیچ قداستی نمی تواند به کتاب دهد.
در نمایشگاه کتاب اخیر اولین غرفه ای که خارج از الفبا سراغش رفتم غرفه نشر «اسم» بود و اولین کتابم آخرین کتاب حسام بود. پسران سالخورده که در آخرین باری که موقع حضورش در دانشگاه دیده بودمش گفته بود که درگیر ممیزی است و در زمانی نامعلوم فرایند تمام خ
نمی گویم تمام مردها در هر لحظه به انتظار خنده ی شما نشسته اند تا شما بخندی و اونا سوء استفاده کنند، نخیر اما در هر حال عده ای هستند و باید شما احتیاط نمایید.
نظر بنده:
اول:
اگر در یک جا مردی نامحرم حضور داشت از شوخی بپرهیزید، چون همانطور که گفتم ممکنه خنده ی شما نوعی لذت و وسوسه ایجاد کنه. همین لذت سبب دو معضل میشه.
معضل اول اینه اطرافیانت ممکنه خیال و فکر می کنند که شما به خاطر حضور اون مرد شوخی میکنی و می خندی تا غیر مستقیم بهش نخ بدید. 
خانم های
_۹۸/۲/۱۲ ساعت ۱۴/۳۰به محض رسیدن با یه قالیچه و ۹ متر موکت شروع کردم ، بعداز خوردن دو لیوان چایی و سه عدد تخم مرغ، دوباره شروع کردم ۲ تا قالیچه دیگه و  بعد ۲۱ متره دیگه موکت شستم و ۵ تا قالی شستم ۴ تا ۶ متری و یه ۹ متری .... و تا ساعت ۱۸/۳۰ کارم به پایان رسید ولی با دردی روبرو شدم که مرگ رو به چشم دیدم تو تمام عمری که از خدا گرفتم تا بحال اینقدر پشت سرهم تو آب نبودم ، کار یه عمرمو تو سه ساعت و نیم  انجام دادم.... شب از درد زیاد نمیتونستم بخوابم ....
_۹۸/۲/۱۳ و
سلام
به نظرتون چه دلیلی میتونه داشته باشه که یه پسری که علاقه ش به فضای مجازی زیاده و فعالیت مجازیش زیاد بوده یهو فعالیت مجازیش کم بشه و حتی بزنه بیشتر اکانت هاش رو حذف کنه ؟ مثلا اکانت تلگرامش رو حذف کرده، اینستاشم خیلی کم استفاده میکنه، شاید دو ماه یک بار به زور پست بذاره و به پیج های بقیه دوستاش سر بزنه و از شبکه چت روم های معروف هم استفاده نکنه و یا ازشون خارج بشه و فیسبوک شم همین طور . ضمنا هنوزم ازدواج نکرده و مجرد هست.
دلیل کاهش حضورش در ف
دوست داشتن خدا سخت نیست چون او خارق‌العاده است. ولی اگر بخواهیم واقعاً خدا را دوست داشته باشیم، باید روی رابطه‌مان با او وقت و انرژی بگذاریم، درست مثل کاری که برای هر رابطه انسانی انجام می‌دهیم.
۱. به او فکر کنید. هر چه بیشتر به او فکر می‌کنم، بیشتر دوستش دارم. به این فکر می‌کنم که او بعنوان یک خالق تا چه اندازه بزرگ و فوق‌العاده است و تا چه اندازه به دور از خودخواهی است. به این فکر می‌کنم که تا چه اندازه با من خوب بوده و من را با وجود همه کار
ساعت شش و بیست دقیقه ی صبح با صدای آلارم گوشی بیدار میشم.دست و صورتم رو میشورم،قطره توی چشمهام میریزم و دست به کار خوندن میشم.تا ظهر فقط یک یا حداکثر دوبار از اتاقم بیرون میام برای صبحانه و توالت...ناهاری میخورم و میخزم توی تخت...خواب به چشمهام نمیاد...کلافه و بلااستثنا هر روز با بغض از فرط درماندگی از تخت بیرون میام،توی چشمهام قطره میریزم و بسم الله مجددی میگم...تمام تلاشم رو میکنم تا هرچه زودتر به ساعت استانداردم برسم و بتونم قبل خواب برای خود
کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته
شبی هم می کند زینجا عبور آهسته آهسته
غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد
و ما را می کند غرق سرور آهسته آهسته
دل دریایی ما را به دریا می برد روزی
به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته
ازین رخوت رهایی می دهد جانهای محزون را
درونها می شود پر شوق و شور آهسته آهسته
نسیم وحشت پاییز را قدری تحمل کن
بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته
کسی می آید و می گیرد احساس خدایی را
ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته
فنا می گردد ا
???? رسول خدا(ص) می فرمایند: مرد مسلمان بعد از بهره اسلام هیچ لذت و
بهره ای بالاتر از همسری مسلمان نخواهد برد که چون بدو نگرد مسرورش سازد و
چون به او فرمان دهد اطاعتش نماید و در عدم حضورش از مال و آبروی او محافظت
کند. (من لا یحضره الفقیه، ترجمه، ج5، ص19)
1️⃣ رسول خدا(ص) لذت همسردار شدن را در کنار مسلمان شدن قرار داده این
یعنی بالاترین مرتبه در بین سایر لذات موجود یعنی اگر می خواهیم به
بالاترین لذت برسیم، بنابر روایت، ازدواج کردن بهترین و بالاتری
هر لحظه حماسه‌ایست برای او که می‌بیند، شکوهیست تمام. خلقت خدای جز این چگونه تواند بود؟ عشّاق جام‌ها بر می‌زنند و صوت عشق گوش عقل بدکاره کر می‌کند. چه باک اگر که خامان ملک جان هر لحظه مجیز بت‌واره‌های انسانی کنند. چه اندوه گر همه عالمان جهان، هستی شکوهناک روح مهر انکار زنند، کنون که حقّ زنده شاباش عاشقان حقیقی خویش کند صد هزار فلک و استاره، شاباش آنان که به خاک فتادند، امّا برخاستند، آنان که خام شدند، امّا نهایت پختند و سوختند.
هر قدم شکو
حضور یا Being There فیلمی از هال اشبی-که محصول سینمای دهه 70 میلادی است. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام از جرزی کوزینسکی نویسنده لهستانی آمریکایی ساخته شده‌است. در این دهه یعنی 70 میلادی اشبی هفت کلاسیک دیگر ضد فرهنگ حاکم بر سینمای  آمریکا را ساخت. فیلم های او از جمله هارولد و موده (1971)، آخرین جزئیات (1973)، شامپو (1975) و بازگشت به خانه (1978) باعث شد آمریکایی ها در نگرش خود به سیاست، جنگ ویتنام، تمایلات جنسی و حتی برخورد با یکدیگر تجدید نظر کنند. پس از
انا لله وانا الیه راجعون


در گذر ایام و چرخش روزگار روز چهارشنبه97/11/24 روز عروج مردی است از عالم خاک به عالم افلاک و روز وصال به معبود حضرت حجت الاسلام علی زادسر جیرفتی است .که خدایش رحمت و در جوار رجمت واسعه خویش ماوایش دهد . مردی برخاسته از خانه ای کوچک و با روحی بلند که آوازه دوران خویش شد .کسی که با تلاش خود پله های رشد ومعنویت را سپری کرد تا حرفی برای دفاع از اسلام و مقام ولایت داشته باشد . پس از گذراندن آموزشهای کلاسیک وحوزوی در دوران  دفاع
من هرجای دنیا هم که برم، هرچقدر هم که زمان بگذره و هرچقدر هم که بیشتر بفهمم علاقم به آدم این مدت کم عمق و به درد نخور بوده... باز نمیتونم ذوق لحظه های دیدنش (حتی از دور)، ذوق احساس حضورش (به فاصله ی چند قدم، زیر یه سقف، حتی زیر یه آسمون)، ذوق کنارش نشستن (حتی وقتی نمیشناختم)، ذوق همکلام شدن باهاش (حتی یه کلمه، حتی یه سلام)، ذوق کنارش راه رفتن (موقع گز کردن ولیعصر، حتی بدون نگاه کردن به هم)، ذوق شنیدن اسمم برای اولین بار از زبونش (حتی وقتی موقع حرف زد
کتاب پدر : کتابی با داستان های بسیار جذاب و جملاتی ناب برای تحول در احساس و فکر و ساختن زندگی مان
کتاب : #پدر نویسنده : #نرجس_شکوریان_فرد نشر : #عهدمانا✨موضوع: #جوان_اهل_بیت#امام_علی علیه السلام
پدر سایه‌ی سر است...خصوصا این‌که پدر،علی باشد...همسر فاطمه...من فرزند علی، امیرمومنان هستم....
 
بریده ای از کتاب(۱):گاهی وقت­ها خسته ­ای. خیلی!روح و جسمت یک نوازش درست و حسابی طلب می­ کند… یک حال خوب، یک هوای پرنسیم، یک چشم­ انداز زیبا تا افق، یک تکیه­ گاه م
نوید محمدزاده از ایلام تا تهراننوید محمدزاده متولد 17 فروددین ماه 1365 در مهران ایلام , است . کرد ایلامی , پس از به چنگ آوردن دیپلم به دلیل عشق اش در سال 82 به کلاس های بازیگری هنر کرج رفت و ذیل حیث استادانی مثل محمد یعقوبی و مهتاب نصیرپور عصر های بازیگری را سپری کرد .از فوتبال تا بازیگری«من فوتبال بازی می‌کردم و شیدا فوتبال بودم ; چه بسا قرار شده بود بروم گروه نوجوان ها سایپا . . . . دوم متوسطه بودم فیلم سوته دلان علی حاتمی را با
از هیجان فقط تونستم از پای لپ تاپ بلند شم تا اینو بنویسم. میخوام یه حماسه رو براتون تعریف کنم. یه اعلان جنگ! داستانِ تایچی و آراتا و چیهایای انیمه چیهایا فورو. *اسپویل هم داره.* که یه تاریخ طولانی و مهم باهم دارن، که من الان نمیخوام بگم. چیهایا هیچ وقت تایچی رو نگاه نمیکنه. انقدر به بودنش و حضورش عادت داره که خودشم نمیدونه تایچی چقدر براش مهمه. نگاه چیهایا همیشه به اراتا بوده. اراتا که تو کاروتا تقریبا از همه کشور بهتره و کاروتا رویای چیهایاست.
می آید منجی عصر و زمان آهسته
آهسته
می آید شرح و تفسیر اذان آهسته آهسته

قدم بر چشم  ما خواهد نهاد آن سرو بستان ها
می آید عاقبت آن مهربان آهسته آهسته

زداید او غبار غربت از چشمان
مشتاقان
می آید آن امید عاشقان آهسته آهسته

دل ما را دهد او عاقبت با
آسمان پیوند
می آید عاقبت از آسمان آهسته آهسته

به دریا می برد این چشمه های
اشک ما را او
رسد وقتی که او با کاروان آهسته آهسته

قلوب غمگساران بار دیگر شاد
خواهد شد
بهاران می رسد بعد از خزان آهسته آهسته

پ
دیروز جلسه کتابخوانی کتب جهادو شهادت بود. نفیسه سادات ناغافل وارد جلسه شد و آمد و کنارم نشست. از بعد حضورش دیگر نمی توانستم تمرکز کنم. او هم در جلسه نبود ... هر دو رفته بودیم به پیاده روی اربعین. ازابتدای سفرقرار بود اگر شد و خدا خواست مسیرپیاده روی را باهم باشیم. من با کاروانی از دانشگاه تهران رفته بودم و نفیسه سادات با تیم پزشکی همین شهرخودمان. ولی با خانواده قول و قرارش این بود که مسیر را با من باشد. من هم ناراضی نبودم. گرچه برنامه اولیه من هم
کاپیتان پارس جنوبی با اشاره به شرایط این تیم و بی توجهی مسوولان مدعی است که علاوه بر عدم حضورشان مقابل سایپا، نگرانی بزرگش سقوط احتمالی این تیم خواهد بود.
 
به گزارش "ورزش سه"، محمد نوری، هافبک سابق پرسپولیس که دومین فصل حضورش در پارس جنوبی را پشت سر می‌گذارد، گلایه خود را بابت بی توجهی مسوولان جمی به سرنوشت این تیم را اعلام کرد. او مدعی است طی زمان حضورش در جم و همراهی با هواداران این تیم احساس خوبی نسبت به آنها دارد و این بی معرفتی بزرگی است
به حضورش عادت کرده بودیم اما مدتی بود که به این نتیجه رسیده بودیم نفع چندانی به حالمان ندارد و ترمز پیشرفتمان است و بهتر است رهایش کنیم. تصمیم سختی بود ولی باید انجامش می دادیم. بالاخره تلویزیون را جمع کردیم و کنار گذاشتیم و زندگی بدون تلویزیون را تجربه کردیم و تاثیرات مثبتش را هم بر روی خودمان و هم بر روی فرزندانمان حس کردیم. حالا بعد از چند ماه دیگر بود و نبودش برایمان فرقی نمی کند و زندگی لذت بخش تری را بدون وجودش تجربه می کنیم.
پی نوشت اول:
نام کتاب : حسین بن علی ( هانی بن عروه )نویسنده : پرویز امینیانتشرات : وزیر توضیحات : این کتاب جلدی از مجموعه قصه عاشورا ی ( ۷۲ )جلدی می باشد که میزبانی هانی بن عروه از مسلم بن عقیل را تعریف می کند که حاضر نبوده در حق مهمان خود کوتاهی کند و حتی به خاطر همین امر جان خود را از دست داده است و چون این کتاب به بیان قصه های دینی با زبان ساده پرداخته مناسب همه ی گروه سنی می باشد و دارای ۱۵ صفحه به همراه عکس های مرتبط است قطعه ای از کتاب :هانی دستانش را روی ش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها